سر زده رفتیم خونه یکی از آشناها، بچه شون گفت عمو ما می دونستیم شما میاین خونمون. گفتم از کجا؟ گفت مامانم چایی آورد تفاله چایی اومده بود رو استکان بابام. بابام گفت الان یه خری میاد اینجا!

******

کُزت اگه میدونست تا دخترای ایرانی دو تا استکان میشورن مینویسن “یک کزت هستم” همون موقع جلوی خانواده تناردیه خودسوزی میکرد

******

نام شوهر در زمان های مختلف
زمان آشنایی: مرد رویاهام
زمان نامزدی: عشقم
زمان ازدواج: هم نفسم
بعد از یک ماه: جان دلم
بعد از دو ماه: سایه سرم
بعد از سه ماه: شوهرم
بعد از یک سال: آقا بالاسر
بعد از دو سال: بخور و بخواب
بعد از سه سال: نره غول
بعد از چهار سال: لندهور
پنج سال بعد: مفت خور نمک نشناس
10 سال بعد: خبر مرگت ایشالا

******

ﻻﻣﺼﺐ ﺑﻌﻀﯽ پسرا
.
.
.
.
ﺑﺎ ﻋﯿﻨﮏ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ

ﻋﯿﻨﻪ ﻫﻨـــﺪﻭﻧﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﻪ میمونن

ﻋﯿﻨﮑﻮ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﺍﺻﻦ کاخ آرزوهات تبدیل میشه به یه همکف ۴۰ متری….

******

مورد داشتیم پسره با آرایش رفته بیرون خواهرش غیرتی شده، زدتش

******

دخترای خوب مثل سیب روی درخت هستن
بهترین ها در بالاترین نقطه درخت قرار دارند،
.
.
.
.
.
به دست آوردنشان ماشین شاسی بلند می خواهد

******

ﺩﯾﺸﺐ ﻓــــــــﺎﻝ ﮔﺮﻓﺘــــــــﻢ :
حضــــﺮﺕ ﺣﺎﻓــــــــﻆ ﻓﺮﻣــــــــﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ :
ﺧﻮﺷﺎ َﻣﺮﺩﻯ ﻛﻪ ﺧـــﺎﻧــــــــﻮﻣَﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷــــــــﻰ !!!
ﻭﺍﻻ ﺑﺨُــــــــﺪا
حاﻻ ﺍﮔﻪ ﺧــــــــﻮﺩﻡ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ ﻣﻴﮕﻔﺘﻴﻦ ﺧﻮﺩﺷﻴﻔﺘﺴﺖ …

منبع:Doostiha.ir

خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!

بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود…این قضیه به شدت آزارش می داد

تا جایی که چند بار تصـمیم گرفت بی خیــال درس و مـدرک شود و به محـل زندگیش باز گردد

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…

شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!

دخترک وارد حیاط امامزاده شد…خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…

دردش گفتنی نبود….!!!!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…

وارد حرم شدو کنار ضریح نشست....زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن…

چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…

خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند…

به سرعت از آنجا خارج شد…وارد شــــهر شد…

امــــا…اما انگار چیزی شده بود…دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!

انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!

احساس امنیت کرد…با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!!

فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!

یک لحظه به خود آمد…

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!

منبع:Fesghele.ir

وای خدایا چقده خوشحالم من

بزارین براتون تعریف کنم که چی شده

دو ماه پیش به خاطر ریزش موی شدید به دکتر مراجعه کردم

و وقتی دکتر دست به موهام کشید و دستاش پر از مو شده بود

هر شب شده بود کابوسم این که دستام پر از موهای سرمه

حالا با گذشت دو ماه و مصرف داروهایی که دکتر تجویز کرده بود

خودم متوجه کاهش ریزش موهام شدم

و وقتی روزی که گذشت(1393/5/26)به دکتر رفتم

دیدم دکتر با کشیدن دست رو موهام حتی یه تار مو هم تو دستاش نبود

وای خدا جونم

هزاران مرتبه شکرت

توی آرشیو سیستمم

جملات جالب و آموزنده ای دارم که هر وقت دلگیر و ناامیدم

با خوندنشون امید و قوت قلب می گیرم

گلچینشو واستون میزارم

با کسب اجازه از تمام منابعی که این جملات ارزنده رو ازشون دریافت کردم و الان نامی ازشون به یاد ندارم

*********************

وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت...(سهراب سپهری)

********

به خودت کمی اهمیت بده وگرنه لابه لای زندگی از بین می روی و هیچ کس هم نمی فهمد...(جی.ام.کوتزی)

********

عشق به خودت را بیاموز

تنها قلبی که برای تو میزند

قلب خودت است

********

چقدر زیباست خاموش ماندن

زمانی که کسی انتظار دارد تا شما خشمگین شوید

********

عاشق کسانی باشید که شما را دیدند

وقتی برای هر کس دیگری ناپیدا بودید...

********

خداوند می داند چه کسی به زندگی شما تعلق دارد و چه کسی ندارد

اعتماد کنید و بگذرید

هر کسی قسمتتان باشد، همیشه کنارتان خواهد ماند...

********

به عقب بنگرید و خدا را شکر کنید

به جلو بنگرید و به خدا اعتماد کنید

او درهایی را می بندد که هیچکس قادر به گشودنش نیست

و درهایی را می گشاید که هیچکس قادر به بستنش نیست...

********

به بزرگی آرزویت نیاندیش

به بزرگی کسی بیاندیش که می تواند آرزویت را برآورده کند

پس آرزوهای بزرگی داشته باش...

با سلام خدمت همه ی عزیزان

خواستم به عنوان اولین پست این وبلاگ

یه مقدار صحبت کنم با شما مخاطبین عزیز

امروز تاریخ 1393/5/23 از پایان نامه ارشدم دفاع کردم

و شکر خدا سربلند این مقطع تحصیلی رو به پایان رسوندم

از امروز می خوام واسه دل خودم بیشتر وقت بزارم

این وبلاگ وسیله ای باشه برای ثبت خوشی ها و ناخوشی های زندگیم

ایشالا که همیشه خوشی باشه واسه همه